عرفان کلمهای فلسفی است که مفهوم اصلی آن چیزی فراتر از باور انسانی است.
آن حالتی است که هیچگاه با اتصالات زمینی بدست نخواهد آمد.
عرفان در کلمه به معنی معرفت، شناخت میباشد.
و به بینش و بازتاب خاصی از شناختن آن که به درکی از درون ( باطن) انسان میرسد، گفته میشود.
مفهومی رازگونه که از طریق شهود و تجربیات اکتسابی درونی قابل درک است.
در واقع حقیقتی عملگرایانه در جدال بین عقل و احساسات.
زیرا در عرفان حقایق بیپرده در اختیار عارف قرار میگیرد.
عرفان حالتی است که دنیای پیدایشاش قلب میباشد، درک و شهودی قلبی، که دارندهاش را به علمی وجدانی منتصب میکند.
و افرادی که به این مرحله دست پیدا میکنند بیشک بعد از گذراندن دورانی سیر و سلوک بدست آمده از ریاضتهایی که داشتهاند به عرفان رسیدهاند.
عرفان راهی کمکی برای آدمی است که برای آگاهی و دستیابی به حقایق پنهان و کشف نشدهی عالم آفرینش از آن بهره میگیرد.
عرفان حالات و مراتب مختلفی دارد،
هر کسی بسته به باور، روحیات، درک و خداشناسی خود به مرحلهای از عرفان دست مییابد.
که البته برای رسیدن به مراحل والای عرفان سلسه دستورات و اعمالی وجود دارد که در پی انجام و عمل به آنها شخص به رشد درونی و بیرونی نائل میگردد،
اما باید بپذیریم به عرفان محض رسیدن کار آسانی نیست.
باز هم بهتر است بپذیرید که همهی آدمها درصدی در درون خود از عرفان دارا هستند.
و بیشک برای همهی ما لحظاتی که به درک و شهودی هرچند ساده در زندگی دست پیدا کردهایم رخ داده است.
در سادهترین حالت ممکن اعمالی مانند:
○دوری از گناه : (غیبت، تهمت، حقالناس چیزی مثل دلشکستن و..)
○به کار نبردن انرژیهای منفی در روزمره مثل افعال منفی و دور بودن از یاُس و ناامیدی، طمع داشتن، دشمنی کردن، همینطور خودباوری های غلط و تفرقهانگیز.
باعث دستیابی به مراحلی ساده از عرفان برای افراد عادی میشود.
عرفان و دنیای عرفانی علومی هستند که بسیار جای تحقیق و بررسی دارند، زیرا این موضوع چیزی فراتر از یک باور است و علمی جداگانه در دروس معرفتشناسی، حال در هر زمینهای که بیشک برای تبیین آنها نیاز به متخصصین این امر میباشد.
و اما عرفان در حیطهی نویسندگی دقیقن همان نکتهی پنهان ایجاز کلام است،
اینکه شاعران، نویسندگان خواسته یا ناخواسته از قابلیت زبان عرفانی برای بیان ناگفتهها بهره میگیرند تا اثرگذاری کلامشان صدچندان شود.
که البته در آثار شاعران و نویسندگانِ بسیاری به طور کاملن مشهود میتوان عرفان را مشاهده کرد.
زیرا زبان قلم و کلمات حکم ابزاری را برای این قسم از هنرمندان دارد که از طریق آنها مفاهیم معنوی و یا حتی اخلاقی را به صورت پوشاندن این مفاهیم عمیق با طبعی دلچسب و ادبی به صورتی که برای خواننده پذیرا باشد، میسازند.
در واقع در آثار شاعران و هنرمندان، عرفانِ نهفته،
بر قلب و روح خواننده تاثیر میگذارد و بازتابش را در اعمالشان نشان میدهد.
که زبان عرفان در آثار بزرگان این امر به صورت نمادین و استعاری با بهرهگیری از تلمیحات به کار رفته است.
بزرگانی همچون سنایی، عطار، حافظ و مولوی از جمله اولینهای این تکنیک در آثار خود میباشند.
به همین دلیل آثار این دست هنرمندان بزرگ به گونهای برای مردم در تمام دوران قابل اکرام بوده و است.
اشعاری مثل
و آن جوانی همچو باغی سبز و تر
میرساند بیدریغی بار و بر
خاک شوره گردد و ریزان و سست
هرگز از شوره، نبات خوش نرست
مولانا
مرا در منزل جانان چه جای عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها
یا
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
حافظ
دیدهی جان روی او تا نبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
یا
همچو پروانه به پای افتادم
سر ازین بیش میفراز امشب
مرغ دل در قفس سینه ز شوق
میکند قصد به پرواز امشب
عطار
همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی، همه کمی تو فزایی
یا
کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو
تو همان به که اسیر خم چوگان باشی
یا
ای بس که بجویی و مرا باز نیابی
ای بس که بپویی و مرا باز نبینی
عطار
عرفان خنکای نسیمی است که اثار هنرمندانِ جان مخصوصن نویسندگان و شعرا را به بوی خوش خود مستفیض میدارد.
نویسنده: آسیه_عباسیان
👇
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روزانهی ۹
آخرین دیدگاهها