ساحل
در بلندترین نقطهی ساحل رهاتر از رها بر روی شنها دراز کشیده بود.
غرق در آبی آسمان بود و آرام چشمهایش را روی همگذاشت.
پشت پلکهایش دنیایی از آرزوهایش در حال خودنمایی بودند.
صحنهی تمام زیباییهای بدستآوردنی و ساختنی به چه زیبایی پشت پلکهایش میدرخشیدند.
او در جهان پلکهایش تواناترین دخترک رؤیا بود.
در جهان پلکهایش میرقصید و سرزمینش را میپیمایید.
آنجا جهان او بود.
جهانی که هیچکس نمیتوانست رنگش را بزداید.
رنگ روح سپیدش،
آرامش روزهای خیالانگیزش و
تمام سبزیهای وجود سبزش.
جهان پشت پلکش پر بود از رویاهای خیالانگیزی که در جهان بیرویا در پی تکتک آنها دویده بود و پی خیال سپیدش به سرزمین خاکستریها رسیده بود.
اما او بود.
گاه در جهان پلکهایش
و همیشه در جهان بدون خیال.
او میدانست راهی برای خیالانگیز کردن جهان بدونخیالش وجود ندارد،
مگر بسازد چیزهایی را که خیال ساختنش دمبه دم به دنبالش بوده است.
او با همان خیالهای محال پیش میرود و شده حتا رویاهای نقطهواری را برای خود میسازد.
قدمهایش را آرام اما پیوسته در جهان خیالهای بیخیال بر میدارد و به پیش میرود.
چشمهایش بسته اما افکارش پیوستگی تعهد به خود و وفاداری خیالهایش را پشت سرهم نقشه میکشد.
او الله گویان خداییاست که توانایی وجود خیالانگیزش را صدچندان توانمند ساخته است.
او دخترک بازیگوش دنیای سخت واقعیتهاست.
با موهایی همچون به رنگ خورشید میدود به سمت جهان پرتابش انوار خورشیدگونهی وجود پرتلاطم درونش.
او هر لحظه و هر زمان اقتدار قاب زندگی روح سپیدش را به خود نهیب میزند و ارامتر از همیشه نگاه در حکمت خالقش دارد و خستگی را کمرشکنوار به گوشهی رینگ پرت میکند و قدم در راه نگه میدارد.
او همان آدمک دستساز روزهای خاکستریرنگ باورهاست که از دل تمام خاکستریها سبزینهای سرخ به بار نشسته است و بالا آمده است.
او دست در دست( اناالحق) دارد و چیزی کم ندارد.
او میخواهد پس میتواند.
#آسیه_عباسیان
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روز ۳۱
آخرین دیدگاهها