تنها زمانی میتوانم درست کار کنم که تمام توجه و تمرکزم را یکجا جمع کنم.
لوسین فروید
امروز در مطالعهی اول صبح با این جمله در کتاب
افکارت را تغییر بده
تا زندگیات تغییر کند
اثر: راد جاد کینز
مواجه شدم، تا لحظاتی به این باور لبخند میزدم که مگر برای یک نویسنده، نوشتن کار سختی است که لازم باشد تمام تمرکزش را جمع کند تا بتواند بنویسد؟!
چون برای خودم هیچوقت چنین موقعیتی رخ نداده بود و هرموقع اراده میکردم در هر موضوعی شاید حتی چندین صفحه به سرعت مینوشتم.
امروز برای یادداشت روزانه تصمیم داشتم در مورد منیت بنویسم. موضوعی که اینروزها بسیار برایم مهم شده است، بنابراین تصمیم گرفته بودم بنویسم تا دل خودم را راضی کنم.
بنابراین امروز، در روز جمعه تمام لحظاتم به این موضوع فکر کردم تا بعد از اتمام کارها و دورهمی زنانهمان در خلوت خود مابین این شلوغیها بنشینم و قلم بزنم و موضوع منیت را به سرمنشأ مقصود برسانم.
زمان از پی هم گذشت و گذشت.
هربار صفحه نوت گوشی را باز تا مطلبی بنویسم، یک موضوع جذاب، صدایی دلنشین، آوایی حواسپرتکن اجازه جمع شدن حواسم را به من نمیداد.
تا لحظاتی پیش که دیگر از دست خودم برای ننوشتن یادداشت امروز و همینطور اهمیت چالش ۲۰۰ روزه وبلاگنویسی حسابی عصبانی بودم، به یاد جملهای که صبح مطالعه کردم از لوسین فروید افتادم.
تنها زمانی میتوانم درست کار کنم که تمام توجه و تمرکزم را یکجا جمع کنم.
جملهای که در اول روز به باورش خندیده بودم و درانتهای روز دقیقن در همان موقعیت به دنبال راه چارهای برای خلوت و نوشتن بیدغدغه در مورد موضوع انتخابیام بودم.
پس تصمیم گرفتم در مورد همین دغدغهی عجیب امروز بنویسم، رو به جمع زنانه مهمانی زنانهمان کردم و از همه عذرخواستم که من برای دقایقی با کمک هندزفری با صدای بلند به موسیقیهای موجود در حافظهی گوشیام، گوش میدهم و مینویسم.
درست حدس زدین، در ابتدا با تعجب خانمها روبرو شدم و تا حدی قابل توجه کارم برایشان جالب بود.
اما انجامش دادم، هندزفری در گوش، صدای بسیار بلند ترانههای موبایل و صفحهی نوت گوشی، و نتیجه همین دغدغه نوشت امروزم بود.
امروز متوجه شدم که هیچوقت نباید موقعیتی فراهم کنم تا کسی یا چیزی را قضاوت کنم، چون به سرعت شرایط قابل تغییر است، به گونهای که تا دندان در چاهی چالهگون، گیر خواهم کرد، بنابراین نوع باور و نگاهم همیشه باید پرسشانه باشد نه تثبیت شده.
و هیچ چیزی نمیتواند بر پایهای ثابت بماند و تمام لحظات میتواند به گونهای جابهجا شود که حتا به آن فکر هم نتوان کرد.
در کل امروز، من به این مهم دست پیدا کردم، و از به دست آوردم این تجربه که برای من همراه با چالشی هیجانانگیز بود بسیار خرسندم.
آسیه_عباسیان
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روز ۱۲
6 پاسخ
👏👏👏❤❤❤
عزیزدلم
آسیه جان تجربه خوبی بود. من دیروز که داشتم مراقبه انجام میدادم یهو به بعد مراقبه به این رسیدم که چرا نمازم رو با همچین حسی نمیخونم و تصمیم گرفتم نمازم رو مثل مراقبه بهش نگاه کنم. باورت نمیشه بعد نماز حسم خیلی خوب بود بعد شکرگذاری بعد نماز یه چیزی از خدا خواستم که به شب نشده بهم داد و خیلی برام ارزشمند بود
ای جااانم لیلای من، چقدر قشنگ و لذتبخش
خوشا به سعادتت برای این درک زیبا
منم بدون تمرکز یک جمله هم نمی توانم بنویسم
عزیزدلم
واقعن تمرکز لازمه