در اين عمري که ميداﻧﻲ
فقط چندي تو مهماﻧﻲ!
به جان و دل
تو عاشق باش
رفيقان را
مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آﻧﻲ،
دل موري نرنجاﻧﻲ…
که در آخر تو ميمانـﻲ و
مشتي خاک که از آﻧﻲ…
دلا ياران سه قسمند گر بداني.
زباني اند و ناني اند و جاني.
به ناني نان بده از در برانش.
محبت کن به ياران زباني.
وليکن يار جاني را نگه دار.
به پايش جان بده تا ميتواني
امروز در یکی از سایتهای مورد علاقهام این شعر را دیدم.
دقیقن زمانی که برای سر زدن به یک دوست چندین سالهی باارزش در حال برنامه ریزی بودم.
خیلی برایم جالب بود که در آنِ واحد افکار و انرژی درونیام با انرژی برون همگام و همسان، یک نگاه را باهم دارند.
.همیشه با خودم تداعی افکار میکنم،
گاهی یک فکر را بعد از چندی زیر و رو کردن، به درون سطل زبالهی افکار میاندازم و گاهی هم یک فکر را آنقدر پروبال میدهم که دیگر جزئی از زندگیام میشود.
در تمام این سه چهار سالِ اخیرِ دست و پنجه نرم کردن با بیماری کرونا،
با گوشت و پوست، کوتاهی عمر را حس کردم،
هربار درگیر بیماری کرونا میشدم، به وصیتنامه، به چگونگی مراسم خاکسپاری و برنامههای حاشیهاش ریزبین میگشتم.
گاهی حتا با خودم تمام سالهای گذشته را زیر و رو میکردم تا شاید چیزی از قلم افتاده برای بهانهگیری، افتخار و یا غم پیدا کنم.
یادم میآید روزی بیبی عزیزم که چند روز پیش اولین سالگرد فوتشان بود،
میگفتند:
دخترکم من و تو دوسه روزی در این دنیا مهمونیم مثل من که الان خونهی تو مهمونم و اول تا آخرش یه چند ساعت دیگه از خونهات میرم.
ننه یاد بگیر خودت باشی،
راحت عشقتو نشون بده و بهش ابراز کن.
راحت مهربونی کن و ازش خجالت نکش.
ننه خلاصه سعی کن جوری باشی که اگه خدا یه نگاه به فیلم زندگیت کرد نگه خوب، در لیست این بندهام هم
۱. حق الله ✔️( تیک صحیح)
۲. حق الناس همون قسمت ظلم به خود ❌(تیک اشتباه)
ننه حواست به خودت هم باشه، خدا در مورد خودت هم پیجورت( پیگیرت)
میشه.
گاهی خیلی به سالهایی که پشت سرگذاشتم فکر میکنم و نهایتن به این نتیجه میرسم که گذشته برای گذشته است و در گذشته میماند و میگذرد.
و من باید حال را بسازم.
به طور مثال، اینکه در گذشته دوستانی رنجور و ناراحت داشتهام که رنج خودشان را به من و دیگران تحمیل میکردند و حتا آزار میرساندند، همه در گذشتهی افکارم جای میگیرند و با یک پاککن، پاک میشوند، هرچند کمی انرژی و وقت هم میطلبند.
یا اینکه راهی را به اشتباه پیش رفتی و از آن گذر غمگین هستی اما همه چیز را به گذشته سپردی.
اینکه افکارت بدون چهارچوب مشخصی در گذشته دنبالهرو آرامشت بودهاند و تو را برای مدت زمانی عذاب دادهاند هم در گذشته مانده و اثراتشان محدود شده اند.
اما بازهم میدانی و میپذیری که هیج چیزی ارزش سخت گرفتن و عذاب کشیدن ندارد.
میپذیری که هیچ چیزی زیباتر از عشق و عاشق ماندن نیست.
میپذیری که هیچ چیزی دلپذیرتر از حفظ دوستان شیرین و همراه در تمام لحظات روزگار نیست.
میپذیری که تمام گناه دنیا بر رنجاندن و شکستن دلی استوار میشود و بهشتش در بدست آوردن دلها.
میپذیری که در نهایت تو با درونت و اعمال برونیات تنها میمانی.
میپذیری که همهی ادمهای دنیایت ماندنی نیستند، برخی را با زبان میتوان کنترل و همراه ساخت و برخی دیگر را با حمایتهای مالی یا شایدهم باجهای مالی در گوشهی رینگ نگه میداری اما
آن کسانی که جان و دلند را به تمامی، زیبایی دلت را در اختیارشان میگذاری و به چه زیبایی دنیایت میشوند، خواه حضور باشند یا نگاه،
و انها ماندنیترین وجودهای عمر میشوند.
من در تمام سالهای هشیاری، از زمانِ درگذرِ زندگیام دریافتهام که هر لحظه و هر ساعت باید با دل و جانم صادقانه برخورد کنم، دل و جان شفافترین صحنهی هر آدمی است، صحنهای که نه پنهانکاری برمیدارد و نه دروغ و بزرگنمایی.
🌸آرامش در تمام لحظات زندگی از آن شما🌸
آسیه_عباسیان
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روز ۲۲
6 پاسخ
درست می فرمایید👌🏻👌🏻 جای بی بی عزیز بهشت باشد🌹
متشکرم گل قشنگم
ممنونم گل من
همیشه با خودم تداعی افکار میکنم😍😍عالی بود آسیه جان🌺🌺 قلم زیبایی دارید 👏👏👏👏
مریم قشنگم
ممنونم بابت نظرتون گل من
عزیزدلم ممنونم