امروز روز پرکاری برای من بود، به طوری که پشت سرهم مشغول انجام اموری بودم که در لیست برنامههای روزم تیک خورده بودند،
اما از ابتدای روز، شش سالهجان، مدام پشت سر هم ساعت را اعلام میکرد.
ومن هم که اصولن روحیهای دارم که حین خواندن، نوشتن و یا انجام کارهایم توجه به زمان انقدر دقیق، به راحتی قدرت کلافه کردنم را دارد.
اما بعد از چندین مرتبه اعلام ساعت توسط پسرک، ترجبح دادم به دنبال دلیل این اعلامها بروم.
که البته متوجه شدم، کاملن حق با او بوده و تمام این بیقراریها به خاطر قولی بوده است که دو روز قبل به او داده بودهام.
قولی که پسرک عمیقن به آن پایبند مانده و من به کل فراموشاش کرده بودم.
قول همبازی شدن در بازیای به سبک خلاقانه توسط خودش.
خوب به طبع دفتر و دستک جمعآوری شد و ساعاتی را بالاجبار و ترجیحن خندان و شاد با ایشان به تفریح از نوع خلاقانه توسط پسرک پرداختیم.
بعد از این لحظات، زمانی که دیگر ساعاتم در اختیار خودم شد، و توانستم کمی تمرکز کنم، چرایی وجود ساعت فکر من را درگیر خود کرد.
اینکه:
#دلیل وجود ساعت چیست؟
#چرا چنین وسیلهای باید اختراع شود؟
#چرا ساعت برای کودکی با این رِنج سنی باید مهم باشد؟
#چرا ساعت به راحتی بخش جداییناپذیر زندگیهایمان شده است؟
#و چرا ساعت و توجه به زمان تا این حد در زندگیهای ما عادی و جاافتاده شده است؟
بعد از تاُمل و مطالعه در مورد ساعت، انواع آن، تاریخ پیدایش آن دست به قلم شدم و در مورد ساعت نوشتم، که لابلای آن صفحات به صورت خلاصه دریافتم که:
ساعت، نمادی از گذر زمان، زندگی، کوتاه بودن عمر و تابلویی برای گوشزد کردن بهینه مصرف کردن لحظات زندگیمان میباشد.
ساعت بسته به نیاز مردم قدیم به صورت آفتابی وآبی خیلی ساده اختراع شد، به گونهای که فقط عبور روز و شب و رفتن و آمدن خورشید را به آنها اطلاع میداد.
اما به مرور نوع کاربرد ساعت تغییر کرد و مردم هر کدام بنا بر تمایل نظم داشتن به سفارش ساخت و داشتن ساعت پرداختند.
و ساعتها هر کدام در هر طرح، مدل و جنسی ساخته شده و تا امروز به اشکال و سایزهای مختلف در اختیار مردم، عجین با زندگیهاشان قرار گرفته است.
به گونهای که دیگر امکان حذف آن از زندگی روزمره وجود ندارد.
ضرورت داشتن ساعت حتا برای انسانهای قدیم، در برقراری نظم، تنظیم خود با طبیعت، رفتار بر اساس آمد و شد خورشید و ماه بوده است، که هنوز هم همین دلایل با قدرت اراده در بهتر شدن کیفیت روزها برقرار است.
این روزها ساعت هم حکم ملودی دلپذیر، دلخوشیهای مردم را دارد،
و هم حکم خنجری در گلو.
ساعت، دقیقن همان موجودیتی است در عین گوشزد کردن کوتاهی عمر، به تو یاد میدهد به میش بروی و در زمان راکد نمانی.
ساعت، دقیقن همان موجودیتی است که با گوش فرا سپردن به او میتوان ریتم زندگي را زیبا و یا زشت ساخت.
ساعت، به راحتی میتواند حکم ثبت هدفها و تلاش برای رسیدن به آنهارا مهر تائید بزند و در کنار تمام آنها هیچ احساس ناخوشایندی برای تو ایجاد نکند.
ساعت و تمام جامعهی پرتلاش آن، هویتی زنده و پویا دارند.
تمام قطعاتش همچون نیرویی پرفشار، به حمایت از یکدیگر در برابر جبر گذر زمان ایستادهاند و اگر یکی از آنها ناخوش باشد و درست کار نکند، کل ساعت به یکباره به احترام قطعهی ناخوش دست از کار میکشد.
زیرا ساعت، به راحتی توانستهاست جامعهای منظم و پرتلاش به دور از هرگونه تشویش را بسازد و اداره کند.
و ساعتی که دقیقه به دقیقهاش ریتم و ضربان هستی را به ما یادآور میشود.
ساعات زندگیتان پرتپش و هدفمند🤲
نوشته: آسیه_عباسیان
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روز ۱۴
6 پاسخ
من اصولاٌ به ساعت توجهی ندارم مگر این که قرار ی رو در ساعت مشخصی گذاشته باشم. گذر زمان و توجه به ساعت با روحیه من جور در نمیاد.
بله عزیزم منم برای تنظیم ساعات کاریم اجبار دارم.
این نظم وجود داشته و ساعت برای توضیحش ساخته شده. مثل متر. اندازه ها و فاصله ها پیش از اختراع متر هم بودند.
احسنت ساراجانم👌👌👌
سلام خانم عباسیان وقت به خیر
خیلی زیبا و دلنشین بود.
سپاس گزارم.
بانوجانم ، درود بر شما
ممنونم گل من