چشمها همیشه برای من دنیایی از شگفتی بودند و البته هستند،
زیرا جذابیتهای دنیا را از منظر آنها میبینم، واقعن این نگاه، خارقالعاده است، اینکه از دریچهی هر چشمی با هر رنگ و ساختی دنیا همان رنگ میشود بسیار هیجان انگیز است.
در مورد چشمها براساس علاقه مطالعات متفرقهی زیادی کردهام.
اینکه قالب رنگ چشم در دنیا رنگ قهوهای است.
اینکه کسی که چشمان رنگی مثل آبی یا تیلهای دارد حتمن یک نفر حداقل در سه نسل گذشتهی او داشته که او هم به این ارث دست یافته است.
اینکه چشمها با نمرهی بیست در بیست چشمانی با دید طبیعی هستند.
اینکه چشمها کروی شکلاند و در حالت طبیعی فقط نیمی از آن قابل مشاهده هستند.
اینکه چشم ها فعالترین عضو بدن هستند که به محض بیداری کامل تا لحظهی خواب حتی بعضن در خواب هم مشغول به خدمت کردن هستند.
اینکه هرچه ملانین چشم کمتر باشد رنگ آنها روشنتر میشود و هرچه ملانین بیشتر رنگ چشمها تیرهتر.
اینکه چشمها هر کدام دارای ۱۲۴ میلیون سلول فعال است که ۱۰۷ میلیون ان به نور و روشنایی حساس، ۷ میلیون آن برای مشاهدهی رنگها و جزییات و ۱۰ میلیون آن برای دید کامل و بهتر در تاریکی هستند.
اینکه چشمها سریعترین ماهیچههای بدن را دارند و به همین دلیل ضربالمثل به یک چشم بر هم زدنی را در عامیانه نقل میکنند.
اینکه از بدو تولد تا پیری و حتی مرگ سایز چشمها یکنواخت میمانند و بر خلاف گوشها و بینی، رشد ندارند.
اینکه افراد افسرده رنگها را کمرنگ و دلمرده، و افراد شاد و پویا تمام رنگها را پررنگ و پرهیاهو میبینند.
اینکه در دنیای ما انسانها بیش از میلیونها رنگ وجود دارد که بسیاری از آنها برای تشخیص از دریچهی چشمها غیرقابل کنترل هستند و چشمها توانایی تشخیص انها را ندارند.
اینکه …
که همهی اینها از دریچه علم و بررسیهای علمی قابل باور و درک هستند.
اما چیزی که هیچگاه علم به آن نخواهد رسید این است که چشمها منبع احساسات ادمها هستند.
از دریچهی چشمها غیر از دیدن، میبویند، لمس میکنند، درک میکنند، عاشق میشوند و برای خود دنیایی ماورائی میسازند ، از طریق چشمها متنفر میشوند و دنیایی پر از کینه را تحمل میکنند.
مردم از دریچهی چشمهایشان رقیق القلب یا حتی قسیالقلب میشوند.
اینکه از دریچهی چشمها میشود به اعماق شخصیت هر فردی دست یافت و چشمهای هر شخصی جهان اصلی وجود هر آدمی است.
مدتی پیش دوستی بابت ناراحتیهای زندگیاش بسیار گلهداشت،
که از اینهمه تیرگی و غصه خسته است و دیگر توان تحمل ندارد.
بعد از ساعتی گریه و درد دل کردن از او پرسیدم،
تو برای حال خوب خودت تا این لحظه چه کردهای؟
ایا برای دیدن از دریچهی چشمانت خط قرمزی برای خود تعیین کردهای؟
یا اینکه هر چیزی را برای دیدن عیب نمیدانی؟
اینکه راحت به تمام مناظر بد و وحشتناک نگاه کنی،
اینکه به چهرهی هر شخصی با هر ذاتی بنگری،
اینکه هر کتاب، هر مقاله، هر متنی را ببینی و بخوانی،
اینکه هر پذیرشی ناملایم را از دریچهی چشمات داشته باشی،
همه و همه برای داشتن حال بد و مخرب شدیدن به تو کمک میکنند.
تو نباید اجازه بدهی هر انرژی با هر درجهای منفی از دریچهی چشمانت به درون تو برسد.
اگر به خود و کودک درونت علاقه داشته باشی بیشک ورودیهای او هم برایت ارزشمند و مهم میشوند.
خوب بیشک برای ساختن دنیای زیبا اول باید دنیای زیبایی در درون خود بسازیم
و تا به رضایتی از خود نرسیم، نه دنیای بیرونی زیبا میشود و نه ما از زندگی به رضایتی حداقل نسبی خواهیم رسید.
بنابراین باید برای چشمهایمان ارزش بیشتری قائل شویم تا روحمان آزرده خاطر نشود و همیشه پرطراوت بمانیم.
الهي چشمهایتان به زیبایی قلبهای مهربانتان.
آسیه عباسیان
@asieh_abbasian.nevisande
https://instagram.com/asieh_abbasian.nevisande?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشت روز پنجم
5 پاسخ
عنوان مطلب امروزت برام سو تفاهم ایجاد کرد که مبخوای کتابم رو نقد کنی.
اما مطلب خوبی بود و لذت بردم از خوندنش
عزیزدلم، اتفاقا از اسم کتاب خودت گلم الهام گرفتم.
خداروشکر که سوءتفاهم برطرف شد
عالی بود عزیزم👏👏👏❤❤❤
شب در چشمان من است
به سیاهی چشم هایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشم هایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشم های من نگاه کن
پلک اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
عزیزدلم چقدر زیبا ممنونم بابت به اشتراک گذاشتنش😍